روانشناسی محیط و فضاهای شهری

کیفیت، چگونگی یک چیز یا پدیده اسـت که تأثیر عاطفی و عقلانی خاص‌ بر‌ انسان‌ می گذارد. برای نمونه س و دلبازی در یک‌ میدان‌. تناسبات، رنگ، میزان محصوریت در یک میدان در یک نگاه کل گرایانه ویژگی ها و کیفیت های کلی را بـیان‌ مـی‌ کند‌ و با نگاه جزء نگرانه تک تک کیفیت ها را مورد‌ توجه قرار می دهد. مثلاً محصوریت یک فضا جزیی از کیفیت فضاست که خود حاصل تناسب بین ارتفاع‌ بدنه‌ و عرض‌ مـحوطه مـی باشد.

  • تاثیر رفتار بر کیفیت فضا: از طریق رواج‌ دادن‌ بعضی رفتارها و یا کاستن از بعضی رفتارهای دیگر در فضا می توان احساس خاصی را در‌ افراد‌ ایجاد‌ نمود به طوری که کیفیت ویـژه ای را از فـضا استنباط نمایند‌. مثلاً‌ فرد‌ فضایی را که انواع رفتارها با ترکم زیاد در آن رخ می­دهد زنده‌ احساس‌ می‌­کند و به آن کیفیت سرزندگی را می­دهد اما به فضایی که تنها مردم‌ بـه‌ صـورت پراکـنده بر روی نیمکت ها نشسته­انـد چـنین کـیفیتی نسبت داده نمی‌­شود‌ یا‌ آنکه مردم در فضاهایی که رفتارهای خلاف در آنها کمتر اتفاق می­افتد احساس‌ امنیت‌ می­کنند و فضا را امـن می­خـوانند.

ادموند بیکن بر این اعتقاد است‌ که‌ سـاختن‌ شـهر یکی از بزرگترین دستاوردهای بشری است که شکل آن همواره شاخص شناخت بی رحم‌ درجه‌ تمدن بشر بوده و خواهد بود. او مـجموعه تـصمیمات مـردم ساکن آن شهر‌ را‌ تعیین‌ کننده شکل آن می داند و به نظر او در شـرایط خاص، حاصل تاثیر این تصمیمات‌ در‌ یکدیگر‌ قدرتی است چنان روشن و شکیل که به زاده شدن شهری اصیل می‌ انـجامد‌. بـیکن در بـخشی از کتاب طراحی شهرها» به عنوان شهر حاصل عملی ارادی» بر این تـصور‌ کـه‌ شهرها یک جور حادثه عظیم اند که خارج از اختیار و اراده انسان‌ رخ‌ داده و صرفاً از قانونی تغییر ناپذیر تـبعیت‌ مـی‌ کـنند‌، خط بطلال کشید. به همین قیاس می‌ توان‌ گفت که منظر شـهری نـیز بـعنوان یک شاخص و نماد درجه و کیفیت تمدن و روحیات‌ جمعی‌ هر ملت و قومی، حاصل تصمیمات‌ و تـصورات‌ مـردم آنـ‌ شهر‌ است‌ و منظر شهری حاصل عمل ارادی و نه‌ محصول‌ اتفاقی یا خارج از حیطه قوانین و قـواعد انـسان فهم است. با وجود‌ اینکه‌ امروزه دیگر بر تصور خارج از‌ اراده انسانی بودن شـهر‌» پافـشاری‌ نـمی شود و تقریباً همگان با‌ نظر‌ بیکن هم عقیده اند اما هنوز تصور دیگری بـا قـوت و قدرت پابرجاست و آن‌ تحلیل‌ و تفسیر شهر و منظر شهری بدون‌ توجه‌ به‌ انسان هـم بـه‌ عـنوان‌ سازنده آن و هم به‌ عنوان‌ ادراک کننده آن است. (ارتباط شخصی، 20 آذر1393)

براساس تقسیم بندی ادواردتی هال‌ در‌ کتاب بـعد پنـهان، حواس انسان در‌ دوگروه‌ قرار می‌ گیرد‌ که‌ به طور اجمال می‌ تـوان بـصورت زیـر آنرا طبقه بندی نمود:

  1. گیرنده های فاصله :که در ارتباط با درک‌ اشیاء‌ دور می باشند. چشم ها ،گـوش ها ، بـینی‌.
  2. گیرنده‌ های‌ بلا‌ فاصله‌: که در ارتباط‌ درک‌ جهان های نزدیک- جهان لامـسه بـه کار می رود ، تا ثیراتی که ما از طریق پوست‌ ، غشای‌ خارجی‌ اعضا و ماهیچه ها دریافت می کـنیم.

مـشخصه‌ بارز‌ روند‌ تکاملی‌ انسان‌ ،توسعه‌ ونمو (گیرنده های فاصله ) یعنی بینایی وشـنوایی بـوده است بدین ترتیب بشر توانایی آنرا یـافته تـا درهـنرهایی که این دو حس را بکار می گیرند بـه قـدری‌ ترقی بکند که باعث تحریم واقعی سایر فنون وهنرها شود.

ما وابستگی شـدیدی بـه قوه بینایی خود داریم. در اغلب مـوارد آن چیزی را مـی بـینیم کـه فکر می کنیم‌ باید‌ ببینیم. بـعنوان مـثال یک شی ممکن است از شی دیگری، تنها بدلیل جایگیری آن در صفحه و زمینه بـزرگتر دیـده شود بدون آنکه فرقی با آن داشـته باشد. همچنین ما‌ تنها‌ در هـر زمان یک تصویر را می تـوانیم بـبینیم بنابراین ممکن است بخشهایی از یک تصویر را که وجود ندارند با توجه به‌ تـصویری‌ کـه در ذهن خود ساخته‌ ایم‌ ببینیم.

 

پایان نامه شهرسازی

پروپوزال شهرسازی

پایان نامه طراحی شهری

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها